اگر شما هم می خواهید شعر در مورد فصل بهار را بخوانید و یا تمایل دارید متن کوتاه در مورد بهار را ببینید با ما در این مقاله از پارسی نو همراه باشید. همچنین در این مقاله جملات عاشقانه در مورد فصل بهار را هم می توانید دنبال کنید.
همینطور سعی کرده ایم تا عکس فصل بهار جدید را هم برای شما همراهان خوب گرداوری کنیم.
اشعار زیبا در مورد بهار
چو بوستان تازه گشت از باد نوروز
جهــــان بستد بــهــار عالم افــــروز
ز آسیب صبا در جلوه شد باغ
به غــارت داد بلبــــل خانه زاغ
دراین هوایِ بهاری،
شدم دوباره هوایی بهار میرسد،
اما… بهارِ من! تو کجایی؟!
قاسم صرافان
بهار گوشه قلب تمام آدمهاست
همان نفس که پُری از هوای کسی
معصومه صابر
چیزی از این بهار در آغوشِ من کم است
تو نیستی و یکسره اُردی جهنم است…
فاطمه شمس
تو اگر بهار را صدا کنی،
میآید حتی اگر دلش جامانده باشد میانِ برفها
رضا کاظمی
بهار را دنبال میکنم
به دستهای تو میرسم!
سیدحسن حسینی
بهار
ادامه پیراهنِ توست که روزی میانِ گلها وزیده است
سهیل محمودی
من از تأمل بهار برمیگردم
و احساسم با بوی شکوفهها گره خورده ست
بهار فلسفه ساده ایست که بدانیم زمین عرصه کوچ ست
سلمان هراتی
بهار
شعبده باز ماهری باشد
کاش که تو ر مثل کبوتری از کلاهش بیرون بیاورد
و پرواز دهد و بعد سالهای از دست رفته ر از آستینش دربیاورد
رویا شاه حسین زاده
جملات عاشقانه بهاری
بهار را گذاشته ام
پشت چین های دامنت
تو بیایی چای دارچین که هیچ
چای بهار نارنج هم آماده است
گفته بودم به معجزه ی عشق ایمان بیاور
من با همین چای و همین تو
یک دنیا را عاشق میکنم …
مپرس حال مرا روزگار یارم نیست
جهنمی شده ام ! هیچ کس کنارم نیست
نهال بودم و در حسرت بهار، ولی
درخت می شوم و شوق برگ و بارم نیست
به این نتیجه رسیدم که سجده کردن من؛
به جز مبارزه با آفریدگارم نیست !
مرا زعشق نگویید، عشق گم شده ایست
که هر چه هست ندارم ! که هر چه دارم نیست
شبی به لطف بیا بر مزار من شاید
بروید آن گل سرخی که بر مزارم نیست
بهار ؛
مي تواند نام تو باشد
وقتي
كه در همهمه يِ سبزِ دلم
دوستت دارم هايت
شكوفه می زنند
نو بهار است در آن كوش كه خوشدل باشى
كه بسى گل بدمد باز و تو در گل باشى
من نگويم كه كه كنون با كه نشين و چه بنوش
كه تو خود دانى اگر عاقل و زيرك باشى
میچسبد در این بهار
کنارِ این شکوفه ها
کنارِ باران های بی قرار و ناگهانی
یک فنجان چای بهار نارنج
که کنارش آدمی از جنس عطرِ عاشقی نشسته باشد …
قرارمان همین بهار
زیر شکوفه های شعر …!
آنجا که واژه ها
برای تو گل می کنند !
آنجا که حرف های زمین افتاده ام
دوباره سبز می شوند
وَ دست های عاشقمان
گره در کارِ سبزه ها می اندازند ؛
قرارمان زیرِ چشم های تو !
آنجا که شعر نم نم شروع می شود
يامقلب،قلب من در دست توست
يامحول،حال من سرمست توست
كن تو تدبيري كه در ليل و نهار
حال قلب من شود همچون بهار
يامقلب،قلب او را شاد كن
يامدبر، خانه اش آباد كن
يامحول،احسن الحالش نما
از بديها فارغ البالش نما
و من نیایشی گرم
در نجوای شبانه ات می شوم
با فانوسی از جنس بهار
که روشن می کند
تمام تاریکیت را
هر روزِ بی تو
رویایی از من خسته می شود
از دست می رود
و من با خیال تو
در کوچه های بهار
گل های آرزویم را
به اندوهِ یک لبخند پیوند می زنم
و تا آخرین لاله ی روشن به رویم نمی آورم
که بارانُ بابونه ها همیشه گفته اند
عشق غمگین است !
هميشه براى عاشق شدن
به دنبال باران و بهار و بابونه نباش
گاهى
در انتهاى خارهاى يک كاكتوس
به غنچه اى مى رسى
كه ماه را بر لبانت مى نشاند
شعر نو درباره فصل بهار
شعر نو درباره فصل بهار
بوی باران بوی سبزه بوی خاک شاخههای شسته باران خورده پاک آسمان آبی و ابر سپید برگهای سبز بید عطر نرگس رقص باد نغمه شوق پرستوهای شاد خلوت گرم کبوترهای مست نرم نرمک میرسد اینک بهار
خوش به حال روزگار خوش به حال چشمهها و دشته خوش به حال دانهها و سبزهه خوش به حال غنچههای نیمه باز خوش به حال دختر میخک که میخندد به ناز خوش به حال جام لبریز از شراب خوش به حال آفتاب
ای دل من گرچه در این روزگار جامه رنگین نمیپوشی به کام باده رنگین نمینوشی ز جام نقل و سبزه در میان سفره نیست
جامت از آن می که میباید تهی است
ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار گر نکویی شیشه غم را به سنگ هفت رنگش میشود هفتاد رنگ
فریدون مشیری
باز کن پنجرهها را که نسیم
روز میلاد اقاقیها ر جشن میگیرد و بهار روی هر شاخه،
کنار هر برگ شمع روشن کرده است…
باز کن پنجرهها ر و بهاران ر باور کن!
فریدون مشیری
تو بهاری؟! نه! بهاران از توست از تو میگیرد
وام هر بهار این همه زیبایی ر هوسِ باغ و بهارانم نیست
ای بهین باغ و بهارانم،
تو
حمید مصدق
حیف نیست
بهار باشد و تو نباشی؟
حیف نیست بهار از سر اتفاق بغلتد در دستم آن وقت تو نباشی؟!
محمد شمس لنگرودی
در پیشوازِ تو
گل میکند نسیم قد میکشد بهار!
سیدعلی میرافضلی
تو باشی
خرداد، پایانِ بهار نیست!
آغازِ دوست داشتن است
نیلوفر لاری پور
از بهار
تقویم میماند از من استخوانهایی که تو را دوست داشتند
الیاس علوی
بهار تویی
که میآیی و دستهایم شکوفه میدهند ناغافل
نیلوفر حسینی
چه قدر باید بگذرد تا سالی بیاید
که نام یکی از فصلهایش بهار باشد و یا حتی یکی از روزهایش؟!
فریبا عبدی
«بهار پشت در است»
به گوش پنجره آرام نسیم گفت و گذشت
مژگان عباسلو
آفتاب و زمین
دوباره آشتی کردند بهار! بهار!
بیا در این فصلِ آشتی برای تولد بهارِ دوباره زمین و آفتاب یکدیگر باشیم
قدسی قاضی نور
بهارِ من باش
تا در هوای تو چون درختی جوانه کنم
محمد شیرینزاده
دارد بهار میشود
گلفروشهای دوره گرد بنفشه جار میزنند کدام پرستو بذرِ تو را هدیه خواهد آورد؟!
رضا کاظمی
بهار
با درخت خشکیده چیزی میسازد که من با کلمهه از گفتناش عاجزم
سیدرضا دمانکش
متن زیبا برای متولدین بهار
هزاران بار خدا را شکر که چنین روزی را آفرید
تا باغ جهان نظاره گر شکفتن گلی چون تو باشد . . .
سال روز شکفتنت مبارک
تولدت آغاز زیباییهاست
هزاران گل یاس سپید تقدیمت میکنم
نمی دانم که دانستی دلیل گریه هایم را
نمی دانم که حس کردی سکوتم را
ولی دانم که می دانی من عاشق بودم و هستم
وجود ساده ات بوده که من اینگونه دل بستم
عزیزم همیشه عشق من هستی و خواهی بود
تولدت مبارک
خوشبختی من در بودن باتو است و روز تولد تو تقدیر خوشبختی من است
تو آمدی و عمیق ترین نگاه را از میان چشمان دریایی ات به وصال قلبم نشاندی
زیباترین گلهای دنیا تقدیم به تو ، بهترین عشق دنیا
تولدت مبارک
تمام لحظه های عمرم بدرقه نفس کشیدن توست
به دنبال کوچکترین فرصت بودم تا بزرگترین تبریک را نثار قلب مهربانت کنم
ورق خوردن برگ سبز دیگری از زندگی ات را تبریک میگویم
تولدت آذین زندگی ام باد . . .
اس ام اس تبریک بهار و سال نو
فرا رسیدن نوروز باستانی ، یادآور شکوه ایران و یگانه یادگار جمشید جم
بر همه ایرانیان پاک پندار ، راست گفتار و نیک کردار خجسته باد . . .
گشت گرداگرد مهر تابناک ، ایران زمین
روز نو آمد و شد شادی برون زندر کمین
ای تو یزدان ، ای تو گرداننده ی مهر و سپر
برترینش کن برایم این زمان و این زمین . . .
عید نوروز بر شما مبارک
و انتهای این قصهی سرد و سفید
همیشه سبز خواهد بود
تا رسیدن سال نو،
تنها یک سلام خورشید باقی ست…
با عرض هزاران تبریک بر شما و خانوادهی گرامیتان
سالی پربرکت،
سرشار از لبخند،
سلامتی،
عشق،
آرامش و موفقیت برایتان آرزومندم.
پیروز و سرافراز باشید.
فقط یک روز تا رسیدن
سال جدید مانده
از همین لحظه
از چیزهایی که داری
لذت ببر!
شاد باش وسبزی.
لبخند و زندگی هدیه
دیگران کن
نوروز مبارک
نوروز یعنی
هیچ زمستانی
ماندنی نیست …
سال نو زندگی نو احساس نو
و بهاری شدنتون پیشاپیش مبارک
زمین سبز گشت،
حین سپر انداخت بحر
باد صبا باره اش تاخت به هر کوی و شهر
باد مبارک تو را سال نو و سالها
وفق مرادت رود گردش ایام و دهر…
سال نو مبارک
چه افسانهی زیبایی…
زیباتر از واقعیت…
راستی مگر هر شخصی احساس نمیکند
که نخستین روز بهار گویی نخستین روز آفرینش است؟
نوروز مبارک
مثل سبزه پر از کلروفیل!
مثل سمنو پر از قند!
مثل سنبل پر از رنگ!
مثل سیب پر از خاصیت و!
مثل سکه پر قیمت!
تقدیم به شما
نوروز مبارک
بر سفرهی هفت سین
نشستن نیکوست
هم سنبل وسیب
و دود کُندر خوشبوست
نوروز مبارک
با خوبیها و بدی ها،
هر آنچه که بود؛
برگی دیگر از دفتر روزگار ورق خورد.
برگ دیگری از درخت زمان بر زمین افتاد،
سالی دیگر گذشت روزهایت بهاری و بهارت جاودانه باد
سال نو مبارک
عقل تکرار را نمیپذیرد،
اما احساس آری
طبیعت نیز دوستدار تکرار است
طبیعت را ساخته اند از تکرار
تکرار بهار مبارک…
بهار بهترین بهانه برای زیستن
آغاز بهترین بهانه و آغاز بهار بر شما مبارک . . .
بهار با گلهایش ،
و سال نو با امید هایش
این عید با امیدهایش بر تو ای عزیز ترینم مبارک
تک بیت در مورد بهار
نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی
که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی
حافظ
ساقیا سایه ابر است و بهار و لب جوی
من نگویم چه کن ار اهل دلی خود تو بگوی
…
شکر آن را که دگربار رسیدی به بهار
بیخ نیکی بنشان و ره تحقیق بجوی
حافظ
آب زنید راه را هین که نگار میرسد
مژده دهید باغ را بوی بهار میرسد
مولانا
خاک را زنده کند تربیت باد بهار
سنگ باشد که دلش زنده نگردد به نسیم
سعدی
وقتِ آنست که مردم رَهِ صحرا گیرند
خاصه اکنون که بهار آمد و فروردین شد
سعدی
درون خانه خزان و بهار یکرنگ است
ز خویش خیمه برون زن، بهار را دریاب
صائب تبریزی
شبنم در این بهار، دلیلِ نشاط نیست
صبحی ست کز وداعِ چمن گریه میکند
بیدل دهلوی
با تابش زلف و رخت ای ماه دلفروز
از شام تو قدر آید و از صبح تو نوروز
سنایی
ور ز دیده آب بارد بر رخ من گو ببار
نوبهاران آب باران باغ را زیبا کند
منوچهری
نوبهار آمد و آورد گل تازه فراز
می خوشبوی فزار آور و بربط بنواز
منوچهری
صد فصلِ بهار آید و بیرون ننهم گام
ترسم که بیایی تو و در خانه نباشم
وحشی بافقی
این سان که با هوای تو در خویش رفتهام
گویی بهار در نفسِ مهربانِ توست
حسین منزوی
وقت آن شد که به گل حکم شکفتن بدهی
ای سرانگشت تو آغاز گل افشانیها
قیصر امینپور
ای بهارِ مهربان! در مسیرِ کاروان
گل بپاش و گل بپاش، گل بکار و گل بکار
علیرضا قزوه
بوی مطبوعِ گل و منظرهای رو به بهار
پنجره پشت ِ خودش یک من و تو کم دارد
علیرضا صادقی
نهال بودم و در حسرتِ بهار! ولی
درخت میشوم و شوق برگ و بارم نیست
فاضل نظری
چنان که یخ زده تقویمها اگر هر روز
هزار بار بیاید بهار، کافی نیست
فاضل نظری
عکس های بهاری زیبا